وبلاگ موعود
وبلاگ موعود

وبلاگ موعود

اَظهَرُ مِنَ الشَّمس: آنچه پس از غدیرخم گذشت + PDF (ویژه)

   در بسیاری از منابع تفسیری، تاریخی و روایی سنی و شیعه آمده است که رسول الله (ص) از دوازده جانشین خود خبر داده که عزت اسلام به آنها بستگی دارد. اما بسیاری از علماء اهل سنت به علل مختلف مصادیق راستین ایشان را معرفی یا تایید نکردند. در این مقاله، ابتدا به بررسی واقعه غدیر خم و آنچه که بر حضرت علی (ع) گذشت، خواهیم پرداخت و سپس به تعدادی روایت از پیامبر (ص) درباره ی جانشینان بعد از ایشان، اشاره می کنیم.

پیش گویی پیامبر (ص):

   روزی پیامبر (ص) در بین راه رفتن سر مبارک خود را بر شانه حضرت علی (ع) نهاده و گریستند. حضرت علی (ع) گفتند چه چیز شما را به گریه آورده است؟ پیامبر (ص) فرمودند:

گروهی از تو کینه ها در دل دارند و آشکار نخواهند کرد تا آن هنگام که من از دنیا بروم.

{ینابیع المودة ج1 ص134 – شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج4 ص107 – الریاض النضره ص651}

 

اَظهَرُ مِنَ الشَّمس:

مائده/3 : الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی ...

امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم...

   در قرآن آمده در روز غدیر خم دین اسلام کامل شد. چرا؟!!

   آیا به صرف آمدن دستور حرام بودن گوشت خوک دین کامل شد؟ آیا گوشت خوک و مردار و ... از قبل حرام نبوده است؟یا شاید برای کامل شدن پازل اسلام که پیامبر (ص) 23 سال تلاش کردند،اتفاق بسیار مهم تری افتاده است؟

مائده/67 : یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ / وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ...

ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده‌ای، و خداوند تو را از {شرّ} مردم نگه می دارد.

   پیامبر چه چیزی را باید از جانب پروردگارش به مردم می رساند، که خداوند میگوید اگر نرسانی رسالت او را انجام نداده ای؟

چرا باید خطری از جانب مردم پیامبر را تهدید کند، که خداوند می گوید تو را از شر مردم در امان نگه می دارم؟

امام محمد غزالی: یکی از خطبه های رسول خدا به اتفاق همه مسلمانان در روز عید غدیر خم است، که فرمود: هر کس من مولا و سرپرست او هستم، علی مولا و سرپرست اوست، عمر پس از این فرمایش پیامبر به علی اینگونه تبریک گفت: افتخار افتخار ای ابوالحسن، تو اکنون مولا و رهبر من و هر مولای دیگری هستی. این سخن عمر حکایت از تسلیم او در برابر فرمان پیامبر و امامت و رهبری علی و نشانه رضایتش از انتخاب علی به رهبری امت دارد. اما پس از گذشت آن روزها عمر تحت تاثیر هوای نفس و علاقه به ریاست و رهبری خودش قرار گرفت (سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی) و استوانه خلافت را از مکان اصلی تغییر داد و با لشکرکشی ها، برافراشتن پرچم ها و گشودن سرزمین های دیگر راه امت را به اختلاف و بازگشت به دوران جاهلی هموار کرد. پس آن عهد را پشت سر خود انداختند و در برابر آن بهای ناچیز بدست آوردند و چه بد معامله ای کردند.

{کتاب سرالعالمین و کشف ما فی الدارین ج1 ص18} 

 


بعد از جریان غدیر خم و پیمان ولایت علی (مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ) عمر بن خطاب جلوی علی ایستاد و گفت: بَخٍّ بَخٍّ لَکَ یابنَ أبی طالِبٍ اَصبَحتَ مَولای وَ مَولا کُلِّ مُسلم؛ خوش به حالت، خوش به حالت ای علی بن ابی طالب، تو شدی مولای من و مولای کل مسلمانان. (مولا=دوست، یعنی دوست شدیم با هم مبارکه یا مولا=سرپرست؟) در این حال بود که آیه « اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی » نازل شد.

{خطیب بغدادی در تاریخ بغداد ج8 ص248 مسند احمد ج1 ص118 و 331 مستدرک حاکم ج3 ص533 صحیح مسلم ج2 ص325 صحیح ترمذی ج2 ص298}


   سقیفه 70 روز بعد از جریان غدیر خم است. سوال اینجاست که مگر میشود 120 هزار نفر بعد از 70 روز همه چیز را فراموش کنند و عهدی را که بستند، بشکنند؟

   جواب: بله می شود؛ همانند قوم موسی (600 هزار نفر) که تنها پس از 10 روز حرف حضرت موسی را فراموش کرده و عهد خود را شکستند. پس وقتی 600 هزار نفر توانستند عهد خود را 10 روزه بشکنند، 120 هزار نفر هم می توانند بعد از 70 روز عهد خود را از یاد برده و بشکنند.

   قوم موسی پس از عبور از دریای سرخ عده ای را دیدند که گوساله می پرستند، به آن  علاقه مند شده و حتی از حضرت موسی درخواست چنین خدایی کردند. سرانجام هم سامری با طلاهایی که از فرعون به جا مانده بود بتی به شکل گوساله ساخت و همه مردم را از دین خارج کرد.

   پس سامری به سبب علاقه مردم به خدای قابل رویت (ترجیحاً گوساله) و آثار به جا مانده از فرعون، توانست مردم را از دین خارج کند.

   سوال: ویژگی مشترک صحابه رسول الله (ص) چه بود که عهد خود را پس از 70 روز شکستند و واقعه ی غدیر خم را فراموش کردند ؟     جواب: بغض و حسادت نسبت به علی

ابن تیمیه: مسلماً کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند خداوند رحمان محبت برای آنها در دل ها قرار می دهد و روشن است که خداوند محبت صحابه را در دل هر مسلمانی قرار داده است بویژه خلفا و بویژه ابوبکر و عمر، چرا که تمام صحابه و تابعین این دو نفر را دوست می داشتند و آن زمان بهترین قرن ها بود. اما درباره علی این چنین نبود زیرا بسیاری از صحابه و تابعین بغض علی را در دل داشتند، او را سبع می کردند (فوش می دادند) و با او می جنگیدند.

{منهاج السنة النبویة ج7 ص137 و138}


   چرا بغض، چرا حسادت؟ دلایل زیادی دارد، از جمله اینکه:  1.خیبر را علی شکست  2.همه رفتند خواستگاری زهرا، اما علی انتخاب شد. گفتند چرا ما نباشیم؟ پیامبر فرمود من کاره ای نیستم، خداوند امر کرده زهرا برای علی است.

پیامبر: یا علی خداوند تبارک و تعالی به من دستور داده است که فاطمه را به تو تزویج کنم و من او را بر چهارصد مثقال نقره به تو تزویج کردم. علی عرض کرد: پسندیدم او را ای رسول خدا و بدان سبب از خداوند عظیم و رسول گرامیش خرسند شدم. سپس علی برای سپاسگزاری به درگاه خدا به سجده افتاد. {ینابیع المودة ص1760}


روزی معاویه به سعد بن ابی وقاص دستور داد که به علی فوش بدهد. سعد از دستور او سرپیچی کرد. معاویه پرسید چرا علی را آمار فوش و ناسزا نمی سازی؟ سعد گفت: به دلیل آنکه چند خصلت از رسول خدا (ص) در شأن علی شنیدم که با توجه به آنها هیچ گاه به سبع و دشنام نسبت به علی اقدام نمی کنم و اگر یکی از آنها برای من بود بهتر از شتران سرخ مو که در اختیار من باشد، به شمار می آورم: 1.پیامبر در یکی از جنگ ها علی را جانشین خود در مدینه قرار داد. علی گفت ای پیامبر آیا مرا بر خلافت بر زنان و کودکان موظف می داری؟ رسول خدا فرمود: آیا خرسند نیستی از اینکه منزلت تو نسبت به من همانند هارون نسبت به موسی باشد؟ 2.در جنگ خیبر از حضرت رسول شنیدم پرچم را به دست کسی خواهم داد که خدا و رسول را دوست می دارد و خدا و رسول هم او را دوست می دارند. همان زمان رسول خدا فرمود علی را به حضور بیاورید، علی در حالی به حضور پیامبر آمد که به چشم درد دچار شده بود. رسول خدا آب دهان مبارک را بر چشم علی چکاند. دیدگانش شفا یافت و پرچم اسلام را به دست او سپرد و از برکت وجود علی فتح و پیروزی نصیب سپاه اسلام شد. {صحیح مسلم ج7 ص120 و 121}


پس تا اینجا اثبات شد که اکثر مردم نسبت به حضرت علی (ع)، بغض و حسادت در دل داشتند.

پیامبر(ص) فرمود: یا عَلی، اَنْتَ مِنّی بِمَنْزلَةِ هارونَ مِنْ موسى اِلّا اَنَّهُ لانَبِیَّ بَعْدی.

ای علی، تو برای من به منزله ی هارون برای موسی هستی، جز این که بعد از من پیامبری نیست.

{صحیح بخاری ج4 ص208 ، ج5 ص129 - ینابیع المودة، باب6 ص50}


   یعنی ببینید که هارون برای موسی چگونه بوده، که علی هم برای پیامبر همان است؛

   ویژگی های هارون در قرآن: 1) اعراف/142 : و موسی به برادرش هارون گفت: جانشین من در میان قومم باش و (آنها) را اصلاح کن! و از روش مفسدان، پیروی منما!

   یعنی حضرت موسی (حضرت محمّد)، هارون (علی) را جانشین خود در میان قومش قرار داد.

(مگه قراره چیزی به هم بریزه یا موسی که اصلاح کن؟

مگه قراره مفسدانی بیان فساد کنن و هارون نباید از اونا تبعیت کنه؟)

   موسی گفت تبعیت نکن و علی تبعیت نکرد. کجا؟ در شورای شش نفره. آنجا که عبدالرّحمن بن عوف گفت: یا علی، اگر عمل به قرآن و سنّت نبی و عمل به سیره شیخین را بپذیری، خلیفه ای. حضرت علی (ع) فرمود: مگر سیره شیخین جز عمل به قرآن و سنّت نبی بوده است؟

اگر غیر این بوده که خیلی بد است، اگر همان است من همان دوتا را عمل میکنم.

2) قصص/34 : و برادرم هارون زبانش از من فصیح تر است... (فصاحت کلام دارد)

شعرا/84 : وَاجْعَل لِّی لِسَانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ.

ابراهیم: و برای من در میان امّتهای آینده، زبان صدق (و ذکر خیری) قرار ده!

مریم/50 : وَوَهَبْنَا لَهُم مِّن رَّحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیًّا.

   ابونصیر در ذیل این آیه از امام صادق (ع) نقل می کند:

و برای آنان علی را زبان راستی قرار دادیم. {بحارالانوار ج36 ص59}


   امیرالمؤنین لسان صدق است. نشسته بودند پرسید بارزترین ویژگی حرف ها چیست؟ گفتند 14 تا حرفمان نقطه دارد. امیرالمؤمنین یک خطبه بدون نقطه برایشان خواند.

{سفینه البحار, ج1, ص397 و نهج السعاده فی مستدرک نهج البلاغه , ج1, ص100}


پرسید کدام حرف ها بیشتر استفاده می شوند؟ گفتند الف و حمزه. امیرالمؤمنین یک خطبه هم بدون الف و حمزه برایشان خواند.

{بحارالانوار، ج41، ص304 و سفینةالبحار، ج1، ص397 و نهج‏السعادة فى مستدرک نهج‏البلاغه، ج1، ص82}


3) اعراف/150 : موسی سر برادر خود را گرفت و گفت بعد از من چه کردی؟ هارون گفت: ای پسر مادرم، قوم مرا ضعیف نگه داشتند و نزدیک بود مرا بکشند، شادمانی دشمنان بر من مپسند و مرا با گروه ستمکاران همسان نگیر.

ابن قتیبیه: زمانیکه علی را به زور برای بیعت گرفتن می بردند، گفت من بیعت نمی کنم. خلیفه دوم شمشیر بر گردنش گذاشت و گفت: دست تو نیست، می کشیمت. پس از آن، زمانیکه علی بازمیگشت حرف های هارون را خطاب به پیامبر زیر لب تکرار می نمود.

{الامامة و سیاسة ج1 ص13 تاریخ طبری ج3 ص101}


4) طه/94 : هارون گفت: ای فرزند مادرم! ریش و سر مرا مگیر! من ترسیدم بگویی تو میان بنی اسرائیل تفرقه انداختی و سفارش مرا به کار نبستی!

   چرا وقتی خواستند حق علی را بگیرند شمشیر نکشید و سکوت کرد؟

جواب: به همان دلیلی که هارون سکوت کرد.

   چون ایران، رم و مصر منتظر حمله به عربستان بودند تا این دین جدید (اسلام) را نابود کنند. حتی پادشاهان ساسانی ایران، اشخاصی را برای کشتن رسول خدا فرستادند و وقتی رسول خدا آن ها را دید فرمود: کسی که دستور قتل داده خودش کشته شده است. وقتی پیک به آنها رسید که پادشاه مرده است، مسلمان شدند. در چنین شرایطی، جنگ داخلی در عربستان می توانست فرصت حمله را به دشمنان بدهد و مقدمات نابودی اسلام را فراهم سازد. امیرالمؤمنین فرمودند: برای اینکه بین امّت تفرقه نیفتد، من ساکت میشوم. نه اینکه حقایق را نگویند بلکه شروع کردند به کار کردن و زمینه سازی. حتی وقتی خلفا از او کمک می خواستند بهترین جواب ها را می داد. چون مصلحت اسلام این بود. بارها عمر گفت: اگر علی نبود، عمر هلاک شده بود.

{ینابیع المودة باب134 ص70}

نهج البلاغه خطبه3 : امام علی (ع): هان! به خدا قسم او {ابوبکر} جامه خلافت را بر تن کرد، در حالى که مى دانست جایگاه من در خلافت چون محور سنگ آسیا به آسیاست. او می دانست که سیل علوم از دامن کوهسار من جاری است، و مرغان دور پرواز اندیشه ها به بلندای ارزش من نتوانند پرواز کرد. پس من ردای خلافت را رها کرده و دامن جمع نموده از آن کناره گیری کردم در حالى که در این اندیشه بودم که با دست تنها برای گرفتن حقّ خود به پا خیزم، یا در این محیط خفقان زا و ظلمتی که به وجود آوردند، صبر پیشه سازم؟ محیطى که پیران را فرسوده، جوانان را پیر و مردان با ایمان را تا قیامت اندوهگین نگه می دارد. عاقبت صبر و بردباری را خردمندانه تر دیدم. پس صبر کردم در حالی که گویا خار در چشم و استخوان در گلوی من مانده بود و با دیدگان خود می نگریستم که میراث مرا به غارت می برند!

   (در یک جمله؛ خیلی سخته اَسَدُاللهِ الغالِب باشی، همسرت رو جلوی چشمانت کتک بزنند، حقّت رو بگیرند و مجبور باشی سکوت کنی. حضرت علی (ع) فقط برای مصلحت اسلام شمشیر نکشید، که اگر می کشید، امروز حتی یک مسلمان در زمین باقی نمانده بود.)

طه/96 : سامری در جواب موسی گفت: من چیزی را دیدم که آنها ندیدند؛ من قسمتی از آثار رسول را گرفتم، سپس آن را افکندم، و اینچنین نفس من این کار را در نظرم جلوه داد! (سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی)

(چیزی را که رسول میخواهد بعد خودش به جا بگذارد را گرفتم و اینچنین نفسم گولم زد.

چرا قرآن نگفت اثر موسی یا اثر جبرئیل، گفت اثر رسول؟)

پیامبر پیش از رحلت فرمود: دوات و قلم بیاورید تا چیزی برایتان بنویسم که هرگز گمراه نشوید.

عمر گفت: این مرد هذیان میگوید و به حال خود نیست، کتاب خدا برای ما کافی است. و مانع از نوشتن پیامبر (ص) شد. {صحیح بخاری ج1 ص32 ، ج4 ص7 ، ج4 ص271 ، ج7 ص9 صحیح مسلم ج3 ص1259 ، ج5 ص76 مسند احمد ج1 ص24 ، ج3 ص346 تاریخ طبری ج2 ص436}


امام محمد غزالی: و زمانیکه رسول خدا از دنیا رفت پیش از رحلت فرمود: کاغذ و دواتی برای من بیاورید تا مشکل شما را در امر خلافت پس از خودم حل کنم و کسی را که مستحق آن است برای شما ذکر کنم. عمر گفت: به سخنان این مرد توجه نکنید، او هذیان می گوید.

{کتاب سرالعالمین و کشف ما فی الدارین ج1 ص18}


نجم/3و4 : {محمد (ص)} هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید! آنچه می‌گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست.

(عمر در جواب علی و عباس) آنچه می ماند صدقه است و شما ابوبکر را دروغگو، گناهکار، حیله گر و خیانتکار معرفی کردید و حال آنکه خدا می داند که او راستگو دیندار و پیرو حق بود. پس از مرگ ابوبکر من شدم ولی رسول خدا و باز شما دو نفر مرا خائن، دروغگو، حیله گر و گناهکار خواندید. (چرا می گویید با هم خوب بوده اند؟)

{صحیح مسلم ج3 ص1378 حدیث1757}


ابن حبّان: ابوبکر در لحظه مرگ به عثمان گفت بنویس. این سفارشی است به مسلمانان. اما بعد بیهوش شد و عثمان نوشته را ادامه داد و نوشت؛ عمر بن خطاب را جانشین خودم برای شما قرار دادم. در این لحظه ابوبکر به هوش آمد و گفت: آن چه را نوشتی برایم بخوان. عثمان خواند و نام عمر را برد. ابوبکر تکبیر گویان به عثمان گفت: خدا تو را پاداش نیکو دهد که همان چیزی را که می خواستم برایم نوشتی. آنگاه ابوبکر دست ها را بلند کرد و گفت خداوندا من عمر را بدون اجازه پیامبرت جانشین قرار دادم و جز صلاح آنان و جلوگیری از فتنه قصدی نداشتم.

{ثقات ج2 ص192 و 193}


   یعنی خلیفه اول تشخیص داد که اگر همین طوری امت را رها کند و از این دنیا برود، مردم  دچار فتنه می شوند. پس فهم و شعور، آینده نگری و دلسوزی ابوبکر از پیامبر (ص) خیلی بیشتر بوده است، چون پیامبر به فکرش نرسید که بگوید یا بنویسد و خلیفه ی بعد خود را مشخص کند!

   سوال: یا پیامبر (ص) از ابوبکر کمتر میفهد، یا پیامبر هم گفته است؟

جواب: پیامبر نه تنها علی را جانشین خود معرفی کرد، بلکه بارها به آن تأکید نمود.

۱) معرفی امام در مراسم دعوت خویشان (یومُ الاِنذار)         ۲) حدیث جابر

۳) حدیث ثقلین          ۴) حدیث منزلت          ۵) حدیث غدیر و بسیاری دیگر

پیامبر(ص) فرمود: همواره دین (اسلام) پا برجاست تا آنکه قیامت بر پا شود و دوازده خلیفه برای شما باشد که همگی آنها از قریش اند. (یعنی تا روز قیامت دوازده خلیفه بعد از من می آیند.)

{صحیح بخاری ج6 ص2640 حدیث 6796 صحیح مسلم ج3 ص1453 سنن ابی داوود ج4 ص106 حدیث4279 مسند حنبل ص86 تا 107 مستدرک حاکم نیشابوری ج3 ص715}


جابر می گوید: رسول خدا فرمود من آقای پیامبران و علی آقای اوصیا است و اوصیای بعد از من دوازده نفرند که اولین آنها علی و آخرین آنها مهدی است. {ینابیع المودة ج3 ص291}


قندوزی حنفی به نقل از ابن عباس می گوید: رسول خدا فرمود جانشین و اوصیا و حجت های

خدا بر مردم بعد از من دوازده نفر هستند. نخستین آنها علی و آخرین آنها فرزندم مهدی است. پس عیسی روح الله از آسمان فرود آید و پشت سر او نماز گذارد زمین به نور پروردگارش روشن شود و سلطنتش در شرق و غرب عالم گسترش یابد. {ینابیع المودة ج3 ص295}


   سوال: دوازده خلیفه بعد از پیامبر که خلافتشان هم تا روز قیامت ادامه دارد، چه کسانی هستند؟

   جواب: اهل تشیّع: دوازده امام معصوم که اولین آنها علی (ع) و آخرین آنها که هنوز هم به اذن پروردگار زنده است، مهدی (عج) می باشند که همگی از قریش و بنی هاشم اند.


اتمام حجّت:

پیامبر(ص): یاعلی اگر کسی به اندازه عمر نوح خدا را عبادت کند و به اندازه کوه احد طلا داشته باشد و در راه خدا انفاق نماید و به اندازه ای عمرش طولانی باشد که بتواند هزار بار پیاده به حج برود، آنگاه در (مکه) بین صفا و مروه مظلومانه کشته شود، ولی ولایت تو را نداشته باشد، بوی بهشت به مقام او نخواهد رسید و هرگز وارد بهشت نخواهد شد.

{المناقب للموفق ص68 ینابیع المودة ج2 ص293}


اسراء/71 : یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ...

(به یاد آورید) روزی را که هر گروهی را با امامشان می‌خوانیم!

   همه ما انسان ها باید طوری در این دنیا زندگی کنیم که وقتی در محضر خداوند متعال حاضر شدیم یک دلیل و حجّت برای انتخاب دینمان داشته باشیم، هر چند انتخابمان غلط باشد. زیرا اگر دینمان از پدرانمان به ما رسیده باشد و برای آن تلاشی نکرده باشیم، هیچ ارزشی ندارد.

انعام/27 : کاش (حال آنها را) هنگامی که در برابر آتش ایستاده‌اند، ببینی! می‌گویند: ای کاش (بار دیگر به دنیا) بازگردانده می‌شدیم و آیات پروردگارمان را تکذیب نمی‌کردیم و ازمؤمنان می‌بودیم!

علی جان، حق هر آنچه هست داده به تو      هرچه که با حق است داده به تو  

اختیار تمام عالم را،از زمان الست داده به تو      خلق جنت تمام شد و خدا،در آن را که بست داده به تو

علی، حق هر آنجه هست داده به تو        هست حق فاطمه است، داده به تو

   در پایان تشکر میکنم از استاد رائفی پور عزیز، که حق بزرگی به گردن من و تمام جوانانی دارند که با صحبت ها و راهنمایی های ایشان، پا به عرصه مهدویّت گذاشته اند. امیدوارم سال های سال، زیر سایه ی امام زمان (عج) محکم تر از قبل به راه خودتان ادامه دهید.

   دوستان عزیز منتظر نظرات، پیشنهادات و انتقادات شما هستم، با تشکر.

 

* برگرفته از سخنرانی غدیر استاد رائفی پور

 

دانلود مقاله بصورت PDF :

نظرات 1 + ارسال نظر
سارا 1395/06/09 ساعت 19:07 http://khasteshodam.blogfa.com

سلام
خیلی ممنون از عطر حضورتون
وب خیلی خوبی دارید

با سلام
خیلی ممنون نظر لطفتونه
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد